همه ما این تجربه را داشتهایم: تلاش میکنید یک فلش مموری را به درگاه USB وصل کنید و در تلاش اول، به شکلی باورنکردنی شکست میخورید. بعد با کلافگی آن را برمیگردانید، اما باز هم با همان مشکل روبرو میشوید. بار سوم اما، ورق برمیگردد و فلش بهراحتی و بدون هیچ مشکلی وصل میشود.
این کلنجاررفتن عصبیکننده، خاطرهی مشترک همهی افرادی است که در سه دههی گذشته با تکنولوژی سروکار داشتهاند. پدیدهای عجیب که در آن یک احتمال ۵۰-۵۰ به طرزی جادویی در ۷۵ درصد مواقع به شکست میانجامد.
این همان «برزخ کوانتومی یواسبی» است: تا زمانی که آن را امتحان نکردهای، کانکتور همزمان در هر دو حالتِ درست و غلط قرار دارد و انگار جهان همیشه ترجیح میدهد حالت غلط را به ما نشان دهد. منطقی بهنظر نمیرسد، اما به همین دلیل است که وصل کردن یک دستگاه USB معمولاً بیش از یک ثانیه طول میکشد.
اما سؤال این است که چرا؟ در عصر شاتلهای فضایی و اینترنت، چرا طراحان یک وصل شدن بهظاهر ساده، آن را از ابتدا شبیه USB-C، دوطرفه و متقارن نساختند؟
چکیده متنی و خلاصه صوتی
USB-A قرار بود پایان آشوب کابلها باشد، اما خودش به ماندگارترین تناقض فناوری مدرن تبدیل شد. کانکتوری که در دههی ۹۰ با هدف سادگی و فراگیری ساخته شد، با مصلحتاندیشی هوشمندانهای میان هزینه و عملکرد توسعه یافت: نامتقارن، اما ارزان و بادوام.
همین سادگی باعث شد میلیاردها دستگاه به آن وابسته شوند و جهان به یک زبان مشترک سختافزاری برسد. بعدها USB-C آمد تا رؤیای کامل «یک درگاه برای همهچیز» را محقق کند، اما میراث سرسخت USB-A همچنان باقی ماند. آن صدای آرام هنگام جا افتادن کانکتور، یادآور سازشی است که فناوری را بهجای کمال، به سمت بقا و همهگیری هدایت کرد.