محاسبات قبلی در بررسی کردن دهساله برای فرستادن کاوشگر به اورانوس، با استفاده از موشک فالکون هوی و چند کمک گرانشی از سایر سیارهها انجام شد؛ اما در نهایت بیش از ۱۳ سال طول میکشد تا کاوشگر بدین شیوه به اورانوس برسد. این مدت زمانی است که مأموریت باید از نظر عملیاتی و مالی حفظ شود و نیز مدت زمانی است که احتمال میرود کارکنان کلیدی تغییر کنند یا اگر به وضعیت کنونی ناسا نگاه کنیم، تعدیل شوند. درنتیجه رساندن UOP به مقصد نهایی با شتاب بیشتر، بدون شک بهتر است.
اینجاست که استارشیپ وارد میشود. با وجود چند مشکل آزمایشی در اوایل سال، وسیلهی پرتاب انقلابی اسپیس ایکس بهتازگی با یک آزمایش موفق به بلوغ خود رسیده است. اگر این روند مثبت ادامه دادن یابد، استارشیپ میتواند تا پایان دهه برای استفادهی منظم آماده باشد و گزینهای عملی برای پرتاب مدارگرد و کاوشگر اورانوسی محسوب شود.
علاوه بر افزایش ظرفیت حمل بار، دو ویژگی دیگر استارشیپ آن را برای مأموریت UOP جذاب میکند. نخست قابلیت سوختگیری در مدار است. اسپیس ایکس، این موشک را طوری طراحی کرده که بتواند در مدار سوخت را ثبت و دریافت کند تا بدین وسیله امکان رسیدن بسیار سریعتر به مقاصد دوردست فراهم شود. اگرچه این قابلیت هنوز بهطور کامل نشان داده نشده، آزمایشهای بعدی قطعاً آن را بررسی کردن خواهند کرد.
ویژگی دیگر، استفاده از خود استارشیپ بهعنوان «سپر ترمز هوایی» است. در مقاله، پژوهشگران ایدهی استفاده از استارشیپ را که بهطور پیشفرض برای تابآوری دربرابر گرمای برگشت به زمین و مریخ طراحی شده، بهعنوان سپر برای گرمای ناشی از ترمز هوایی در جو اورانوس را بررسی کردن کردند. در این حالت، استارشیپ بهجای جداشدن از کاوشگر پس از تأمین نیروی رانش، مدارگرد و کاوشگر را تا منظومه اورانوس همراهی میکند و از سیستم حفاظتی حرارتی خود بهعنوان سپر ترمز هوایی بهره میگیرد تا شتاب بینسیارهای خود را کاهش دهد و در منظومه باقی بماند.
براساس محاسبات مقاله، ترکیب سوختگیری در فضا و استفاده از استارشیپ بهعنوان سپر ترمز هوایی میتواند زمان رسیدن به منظومهی اورانوس را به نصف کاهش دهد و به حدود شش و نیم سال برساند. نیز هیچ کمک گرانشی از سیارههای دیگر لازم ناست. حتی با احتساب هزینهی اضافی فرستادن یک استارشیپ به اورانوس، این شیوه بهطور چشمگیری هزینهی عملیاتی مأموریت را کاهش میدهد؛ زیرا زمان سفر را عملاً نصف میکند.
استارشیپ میتواند مدارگرد و کاشگر اورانوسی را تا مقصد حمل کند و از سپر حرارتی خود برای محافظت از آنها دربرابر گرمای ناشی از ترمز در جو این سیاره بهره بگیرد
بااینحال، UOP هنوز فاصلهی زیادی تا واقعیت دارد و استارشیپ نیز برای ترمزکردن در جو یک غول یخی آماده نیست. با وجود اینکه مدارگرد و کاوشگر اورانوسی بالاترین اولویت در بررسی کردن دهساله است، مشخص نیست که آیا اکنون بودجهی لازم را دریافت خواهد کرد یا خیر و چون، با در نظر گرفتن آشفتگیهای فعلی ناسا، احتمالاً این وضعیت مدتی نامشخص باقی خواهد ماند.
اگر پنجرههای پرتاب دههی ۲۰۳۰ را از دست بدهیم، فرصت بعدی پرتاب در اواسط دههی ۲۰۴۰ است؛ به این معنا که تقریباً ۷۰ سال بین سفر وویجر و مأموریت بعدی فاصله خواهد افتاد. همهی علاقهمندان به علوم سیارهای و کاوش فضا باید امیدوار باشند که سازمانهایی که ممکن است از چنین مأموریتی حمایت کنند، آماده عمل شوند و از برگشت به آنجا حمایت کنند، چه با استارشیپ و چه بدون آن.