برای درک عمیق رابطه میان بازی و زندگی، باید ابتدا به مکانیزمهای مغزی دخیل در این فرآیند نگاهی انداخت. پژوهشهای عصبشناختی نشان میدهند که بازیهای ویدیویی با هدف قراردادن مستقیم سیستم پاداش مغز، تجربهای منحصربهفرد از انگیزه و لذت را برای یوزران خلق میکنند.
سیستم پاداش مغز، مجموعهای از مسیرهای عصبی است که وظیفه دارد رفتارهای حیاتی مانند خوردن یا یادگیری را تقویت کند. عنصر اصلی این سیستم، دوپامین است. دوپامین یک انتقالدهنده عصبی «حال خوب» است که هنگام انتظار برای یک پاداش آزاد میشود و ما را به تکرار رفتار ترغیب میکند. بازیهای ویدیویی، بهویژه بازیهای مدرن، با طراحی هوشمندانه خود این سیستم را بهشکلی مداوم فعال میکنند. هر بار که یک کاراکتر ارتقاء مییابد، یک مأموریت به پایان میرسد یا یک آیتم تازه به دست میآید، دوپامین ترشح میشود و یک چرخه لذتبخش از پاداش و انگیزه ایجاد میکند.
اما جلسات بازی طولانی و مکرر میتواند این تعادل را بههم بزند. قرار گرفتن مداوم مغز در معرض دوزهای بالای دوپامین باعث میشود که برای حفظ تعادل، حساسیت خود را به این ماده کاهش دهد. پس، فرد برای رسیدن به همان حس لذت اولیه، به زمان یا شدت بیشتری از بازی نیاز پیدا میکند. این یک چرخه معیوب است که درنهایت به «کمبود دوپامین» منجر میشود. در این حالت، فعالیتهایی که پیش از این برای فرد جذاب بودند، مانند مطالعه، ورزش یا معاشرت، بیاهمیت و بیهدف بهنظر میرسند. درواقع فرد، تنها برای فرار از احساسات ناخوشایند ناشی از کمبود دوپامین، مانند خستگی، تحریکپذیری و اضطراب، دوباره به بازی پناه میبرد و این چرخه را ادامه دادن میدهد.
علاوهبر دوپامین، هورمونهای دیگری نیز در فرآیند تجربه بازی نقش دارند. بازیهای اکشن باعث ترشح آدرنالین میشوند که به افزایش شتاب واکنش و آمادگی برای موقعیتهای خطرناک (مانند مبارزه در بازی) کمک میکند. هورمون استرس یعنی کورتیزول نیز در پاسخ به محرکهای اظطرابآور در فضای بازی آزاد میشود. اگر ترشح کورتیزول بهدلیل بازی افراطی مداوم باشد، میتواند به عملکرد نامناسب انتقالدهندههای عصبی آسیب بزند و منجربه افسردگی و مشکلات خواب شود.